دستی به روی شانه ات،
دست دیگری گرم میان یکی دست،
آن دست دیگر, قفلی به کمرگاه قفل
سرها به موازات هم،
نگاه در نگاه.
نفس ها کشدار و هم زمان.
قدم ها با هم و نیم نیم ،
در جا و در هم ، دور.
دم،بازدم
باز , دم،بازدم، دم
زمین به گرد خورشید می گردد
و خورشید به گرد تو و من , ما
به گاه شعر گاه.
عین شین قاف،
کلام می شود
و روز و شب پیدا و نا پیدا , گم.
شماره لحظه های از تو گفتن است
و باقی لحظه ها , انتظار.
تا شعر دیگری بروید
و دستی میان دست
و دستی به روی شانه ای