روزگاری ست که در هیئت درد می نویسم
در قامت قلمی که به نوشتن از درد سمج شده ست..
در دفتری که رنج توقعش را بالا برده ست...
درست است که
درد را از هر طرف که بخوانی "درد" است ... اما
از مُسکن ها که پنهان نیست، از شما چه پنهان که
من تنها دردهایم را بزرگ نشان می دهم..
دردهایی مصنوعی که هیچ کدام
در باطن این قلم، اصــــــــالتی ندارند